منتظران مهدی موعود(عج)

منتظران مهدی موعود(عج)

همه گویند به تعجیل ظهورش صلوات کاش این جمعه بگویند به تبریک ظهورش صلوات
منتظران مهدی موعود(عج)

منتظران مهدی موعود(عج)

همه گویند به تعجیل ظهورش صلوات کاش این جمعه بگویند به تبریک ظهورش صلوات

تولد امام زمان(عج)

نتیجه تصویری برای منتظران ظهور

با سلام من تصمیم گرفتم زندگینامه آقا وسرورمون صاحب الزمان (عج)را خودم  از  تولد تا غیبت کبری مستقیم از بحارالانوار جمع آوری کنم ودر این وبلاگ ثبت کنم تا هیچ گونه شک وشبهه ای در نوشته هایم نداشته باشم لذا راهنمایی وکمک شما دوستان نیز خواستارم منتظر نظرات وانتقادات شما هستم

لازم به ذکر است کتاب نام برده نوشته مرحوم علامه مجلسی است و مطالب ان روایاتی از نویسنده ها وکتابهای معتبر شیعه وسنی می باشد

اولین مطلب تولد امام زمان است که در ادامه مطلب میتوانید بخوانید

 



کلینی در کتاب کافی روایت نموده که:ولادت با سعادت وجود اقدس اما م زمان (عج) در سال 255 هجری در شهر سامره روی داده است

شیخ صدوق در (کمال الدین)روایت کرده است چون مادر امام زمان (عج) حامله گشت،حضرت امام حسن عسکری (ع)به وی فرمودند:پسری می آوری که نامش محمد ،وپس از من ،جانشین من خواهد بود.

شیخ صدوق :از حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی (ع)روایت نموده که گفت:امام حسن عسکری (ع)مرا خواست و فرمودند:عمه!امشب نیمه شعبان است ،نزد ما افطار کن که خداوند در این شب فرخنده کسی بوجود میاورد که حجت اودرروی زمین میباشد . عرض کردم :مادر این نوزاد کیست؟فرمود:نرجس.گفتم فدایت گردم!اثری از حاملگی در نرجس خاتون نیست.فرمود:همین است که میگویم. سپس بخانه حضرت در آمدم وسلام کرده نشستم.

نرجس خانم آمد کفش از پای من در آورد وگفت:ای بانوی من شب بخیر.گفتم :بانومن وخاندان ما توئی!.گفت نه!من کجا واین مقام بزرگ؟گفتم :دختر جان!امشب خداوند پسری بتو موهبت میکند که سرور دو جهان خواهد بود .چون این سخن شنید.باکمال حجب وحیا نشست.

سپس نماز شام را گذاردم وافطار کردم وخوابیدم سحر گاه برای اداء نمازشب برخاستم .بعد نمازدیدم نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست.

پس از تعقیب نماز خوابیدم وبعد از لحظاتی با اضطراب بیدار شدم ،دیدم نرجس خوابیده است .در آن حال درباره وعده امام تردید میکردم،که ناگهان حضرت از جائیکه تشریف داشتند با صدای بلند مرا صدا زده فرمودند:عمه!تعجب مکن که وقت نزدیک  است!.چون صدای امام شنیدم شروع کردم به خواندن سوره «الم سجده»و«یس»نمودم در این وقت نرجس با حال مضطرب از خواب برخواست،من بوی نزدیک شدم و نام خدا بر زبان جاری کردم وپرسیدم:آیا چیزی احساس میکنی؟گفت:آری.گفتم:ناراحت مباش و دل قوی دار ،این همان مژده است که بتو دادم ،سپس هردو بخواب رفتیم.

اندکی بعد برخاستم دیدم بچه متولد شده وروی زمین با اعضاء هفتگانه خدا را سجده میکند. آن ماه پاره رادر آغوش گرفتم .دیدم بعکس نوزادان دیگر،ازآلایش ولادت پاک و پاکیزه است !.......



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.